در قلب منی گــــم شده همســـــایه خدا بود
بیـــگانه جـدا، دوست جـدا، عشق جـدا بود
آنچــــه که در این عالــم هستی نشد از من
مهـر و کـرم و لطف خوش عهد و وفا بود
در بحـــر خـیالات جنون خیـــز من هر دم
هـــر یک طپش قلب و نفس بانگ درا بود
شیـــــــرازه ای جنـــات برین شد عمل من
این جود گـــــران از کرم صدق و کفا بود
هر روز قیــامت بُوَد، هر لحظه ای محشر
بایـــد که ز موی ســـــر و ناخن شنوا بود
گل پیـــــــرهن خود بدرد، در چمـن شوق
بلبل ز غمـــی پـــاره یخن نوحه سرا بود
حاصل نشد از آب سرشک مزرعه ای سبز
هر چنــــد که خون دل من مشک سقا بود
در چشـــــم گهر پروری معشوقـــه پرستم
سنــــگ ره و گـــرد قدمش رنگِ طلا بود
حاسد نخــوری غبطه تو از طالـع محمود
در قسمت اش از روز ازل طبـع رسا بود
-----------------------------
بامداد جمعه 04 ثور 1394 هجری خورشیدی
که برابر می شود به 24 اپریل 2015 میلادی
ســـرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان